یگانه خاتونیگانه خاتون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
محمد یوسف محمد یوسف ، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

محمد یوسف و یگانه فرشته های زمینی من

دلتنگی

دخمل ناز  و قندعسل مهربونم  امروز خیلی دلم گرفته بود و دلتنگ آقا جونم شده بودم که نزدیک یک سال که ما رو تنها گذاشته ، الان که دارم می نویسم دلم براش یه ذره شده و دارم با چشمای خیس می نویسم ، وای که چقدر مهربون بود و با رفتنش دلمون  داغدار شد  ،برای آقا جون عزیزم لطف کنیدیه فاتحه بخونید ،آقا جونم فقط دلم می خواست یکبار دیگه ، فقط یه بار دیگه می دیدمت و بوسه بارونت می کردم ،به خدا قدر پدر و مادرامونو بدونیم که یک زمان دیگه خیلی دیر میشه ،خیلی دیررررررررررر!!!! ...
27 آذر 1392

واکسن هیجده ماهگی دخمل مامان و کلاس آقا یوسف

دخمل نازم دیروز رفتیم تا واکسن هیجده ماهگیت رو با هفت ،هشت روز تاخیر زدیم ،وای که چقدر جیغ زدی الهی بمیرم خانم بهداشت گفت این واکسن با اونای دیگه فرق داره ودستش ورم میکنه و درد میگیره همش دستتو بالا می آوردی و می گفتی ،دست درد !دیگه اومدم بهت استامینیفون دادم ،تا یه ذره آروم شدی ،راستی وزنت 9.600 و قدت 82 سانت بود و اینروزا خیلی برامون حرف می زنی مثلا :1؛لالات:شکلات2؛بالی :بالا3؛دادا :داداش 4؛ شی:شیر5:نانه ؛یگانه 6 ؛تب (بافتحه)تب(با کسره):تب لت  . یوسف عزیزم هم امروز دوباره کلاس داشت و بازم  خوب بود  و تغدیه این هفته با شما بود و شما کیک بردی و خانم مربی(زمانی )دو تا درس بهتون داد وباهم الک و دولک  بازی کردین . ...
25 آذر 1392

رفتن به دار القرآن و شیطونی های یگانه

سلام کوچولوهای نازم امروز  با هم رفتیم کلاس ،یوسف عزیزم خیلی به درسات قشنگ جواب دادی و منم  خیلی خوشحال که پسرک شیطون من درسشو خوب یاد گرفته ،وای امان از یگانه که کلاس رو به هم میریزه  همش پیش بچه ها وایساده و به حرف من گوش نمیده ،الهی من فدای دو تا وروجکام بشم   ...
24 آذر 1392
1